آنیساآنیسا، تا این لحظه: 10 سال و 1 روز سن داره

شکوفه زندگی ما

خداوندا ببخش بر ما

خدایا... خدای مهربانم  چه چیزی زیباتر و بهتر از قلب کوچکی است که می تپد ،... و با هر تپش دنیای من و عشقم را زیر و رو می کند؟! خود این تپش را به من و عشقم ببخش... ببخش تا آخر عمرم مثل همیشه و بیشتر از قبل مدیونت باشم... پروردگارا... ای خدای تنهایی هایم... ببخش تا باری دیگر به بزرگی و رحیمیت ایمان بیاورم... ببخش... خدایا موجودی کوچک و مشترک با عشقم... ثمره ای از دو عاشق که همیشه محکومند به دوری و جدایی... ببخش تا سوسوی چراغ آینده را با امید به انتظار بنشینیم... ای خدای رحمان و رحیم حسبی الله و نعم الوکیل لا حول و لا قوه الا بلله العلی العظ...
14 مرداد 1392

سخن گفتن کودک با خدا

کودکی  که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید،اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد. اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه: اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخند زد: فرشته ی تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد، توعشق او را احساس خواهی کرد و شاد خوا...
12 مرداد 1392

نامه بابایی برای نی نی نیامده

سلام فرزند خوشگلم"سلام شکوفه زندگیم.من و مامانت    بی صبرانه  منتظرتیم.حال مامانت اصلا خوب نیست خیلی نگرانشم خیلی.   همش خدا خدا میکنم که تو "تو راه باشی و بخاطر بارداری تو این عذاب ها رو تحمل کنه.حس خیلی خوبی دارم میدونی عزیزم قدر مامانتو اونجور که باید ندونستم اما هم به تو هم به مامانت قول میدم با جون و دل براتون زحمت بکشم و چیزی براتون کم نذارم. شکوفه من تو شکوفه 10 سال زندگی و عشق من و مامانت خواهی بود بیا که بی صبرانه منتظر اومدنتیم.تازه اسمتم انتخاب کردیم اما نه قطعی.تو بهترین هدیه خدایی البته دومین هدیه خوب خدایی.خدا قبل تو مامانتو بهم هدیه داده.میدونی دلبندم فکر می کنم خوشبخت بشی اخه ماما...
11 مرداد 1392

بلاخره منم وبلاگ دار شدم

                                                                                                      به نام او که بهترین ها را برایم رقم میزند   خیلی وقت بود دلم میخواست یه وبلاگ داشته باشم اما وقت نمیکردم تا اینکه امروز تو خونه تنها بودم و بیکار نشستم این وبلاگ رو ساختم امیدوارم خاطرات قشنگی از زندگیم و عشقم رو بتونم اینجا درج کنم .نی نی ناز من هنوز وجود خار...
8 مرداد 1392